iran flag

وب سایت شخصی علی پزشکی

وب سایت شخصی علی پزشکی
 
 

سیستم مجموعه‌ای از اجزا و مؤلفه‌های مرتبط با هم است که به عنوان یک کل برای ایفای وظیفه‌ای خاص در هماهنگی با یکدیگر و محیط هستند. در تفکر سیستمی (Systems Thinking)، سازمان‌ها به مثابه سیستم‌هایی تصور می‌شوند که در دل یک مجموعه محیطی بزرگ‌تر قرار گرفته‌اند. به عبارت بهتر، تفکر سیستمی روشی فراگیر برای بررسی اجزا و روابط مختلفی است که ممکن است در تولید یک نتیجه بالقوه نقش داشته باشند. تفکر سیستمی بیشتر یک چارچوب ذهنی است تا مجموعه‌ای خاص از رویه‌ها. این نگرش مستلزم درک این نکته است که چگونه افراد می‌توانند با تشکیل تیم‌ها در محیط‌های مختلف با یکدیگر همکاری کنند و سپس از آن دانش برای طراحی مؤثرترین راهبردها برای دستیابی به هر هدفی استفاده نمایند. تفکر سیستمی می‌تواند در تجزیه و تحلیل طیف وسیعی از سیستم‌های عملیاتی از جمله سیستم‌های سیاسی، پزشکی، زیست‌محیطی، اقتصادی، و آموزشی مفید باشد. مقیاس سازمان شما هرچه که باشد، قطعاً از انواع سیستم‌های به هم پیوسته تشکیل شده که همگی برای دستیابی به اهدافی که تعیین کرده‌اید، با یکدیگر همکاری می‌کنند. اگر برای تجزیه و تحلیل پویایی‌های مرتبط با سیستم وقت بگذارید، می‌توانید روشی را که شرکت‌تان با آن کار می‌کند، بهبود دهید. این امکان وجود دارد که اگر رویکرد تفکر سیستمی را در شرکت خود به کار بگیرید، به زودی شرکتی داشته باشید که از نظر اثربخشی و بهره‌وری، برتر است.

تفکر سیستمی در محیط کار

تیم‌های رهبری در سازمان‌ها اتخاذ رویکرد تفکر سیستمی را به‌عنوان راه خوبی برای پیوند دادن واحدها در کسب‌وکار یافته‌اند. این به این دلیل است که تفکر سیستمی درک می‌کند که چگونه موجودیت‌های پیچیده مختلف بر یکدیگر تأثیر متقابل می‌گذارند و چگونه این تعاملات و تأثیرات، کل سیستم را تشکیل می‌دهند. در یک سازمان، بسیاری از بخش‌ها یا تیم‌ها می‌توانند با هم ارتباط برقرار کرده و بر یکدیگر تأثیر بگذارند. در یک موقعیت ایده‌آل، آن‌ها برای رسیدن به یک هدف با یکدیگر همکاری می‌کنند. مدیرانی که قادر به فکر کردن بر اساس سیستم‌ها هستند، می‌توانند «تصویر بزرگ» را ببینند و توجه خود را به آن معطوف کنند تا عملکرد سازمان را به حداکثر برسانند. کسانی که بر اساس سیستم‌ها فکر می‌کنند، نه تنها می‌دانند که چگونه بخش‌های مختلف با یکدیگر تعامل دارند و چگونه بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، بلکه درک می‌کنند که هر اقدامی در هر بخشی از سیستم از چه طریقی می‌تواند بر کل سیستم تأثیر بگذارد.

نمونه‌ای از تفکر سیستمی

تفکر سیستمی در کسب‌وکار برای تصمیم‌گیری آگاهانه و حل مسئله حیاتی است. با تجزیه کل یک سیستم یا سازمان به بخش‌های آن، مدیران می‌توانند پویایی سیستم و تعاملات آن را درک کنند. این فرآیند می‌تواند به مدیران کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرند و مشکلات را به طور کارآمدتر حل نمایند. در واقع، با استفاده از تفکر سیستمی در محیط کار، مدیران می‌توانند به تیم خود کمک کنند تا اثربخش‌تر و کارآمدتر شوند. یک مثال عالی از تفکر سیستمی مربوط به موتور جست‌وجوی غول‌پیکر گوگل است. همان‌طور که شرکت آن‌ها از دو نفر به هزاران نفر افزایش یافت، آن‌ها شروع به دیدن کل جهان به عنوان بخشی از اکوسیستم خود کردند. با این چشم‌انداز، سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها از محدوده مردم عبور کرد و شروع به پوشش انرژی‌های تجدیدپذیر نمود. به عنوان یک مصرف‌کننده مهم انرژی، گوگل آن را به مثابه بخشی از سیستم خود شناسایی کرد و با آن ارتباط برقرار نمود. این حرکت از بسیاری جهات به آن‌ها کمک کرد که ارزش ویژه برندشان را ارتقا دهند و دنیای بهتری را برای همه ایجاد نمایند؛ یک موقعیت برد- برد!

systhin1

مزایای تفکر سیستمی در کسب‌وکار شما

رویکرد تفکر سیستمی در کسب‌وکار از مزایای زیادی برخوردار است، اما محدودیت‌هایی نیز دارد. برخی‌ها فکر می‌کنند که این فقط یک نظریه است و برخی دیگر می‌گویند که گفتن اینکه دقیقاً چه ارتباطی بین بخش‌های مختلف یک سیستم وجود دارد، دشوار است. یکی از مهم‌ترین مشکلات رویکرد سیستمی این است که باید بسیار خاص باشد. این امکان وجود ندارد که سازمان‌ها و ادارات مختلف دقیقاً از یک سیستم استفاده کنند. در نتیجه، رویکرد سیستمی راهبرد استاندارد شده‌ای را ارائه نمی‌دهد که برای همه انواع کسب‌وکارها و سازمان‌ها قابل اجرا باشد. با این وجود، این رویکرد مزایایی نیز دارد. اگر از تفکر سیستمی استفاده کنید، می‌توانید تصویر جامع‌تری از وضعیت به دست آورید و دستاوردهای کسب‌وکار خود را بیشتر کنید. این راهبرد حتی می‌تواند با ساده‌سازی الزامات تیم شما و همچنین رویه‌های تجاری که باید انجام شوند، در بلندمدت در هزینه‌های سازمان شما صرفه‌جویی نماید.

1- به شما کمک می‌کند تا درک کنید که شکست می‌تواند مثبت باشد.
اگر به همه چیز به عنوان بخشی از یک سیستم بزرگتر نگاه کنید، می‌فهمید که شکست‌خورده نیستید. این خود سیستم بوده که یک شکست موقت را تجربه کرده است. نه شما و نه سازمان‌تان نباید تحت تأثیر قرار بگیرد. حتی مواقعی وجود دارد که شکست می‌تواند سودمند باشد، زیرا شما را قادر می‌سازد به عنوان یک شخص رشد کنید و به سمت انتخاب‌های بهتر در آینده راهنمایی شوید.

2- شما را قادر می‌سازد تا فرآیندها را بهینه کنید.
اگر از نحوه تعامل سیستم و کارکنان خود با یکدیگر آگاه نباشید، نمی‌توانید بیشترین بهره را از فرآیندهای کسب‌وکار خود ببرید. به منظور ایجاد پیشرفت، ابتدا باید درک کاملی از سیستم داشته باشید. اگر از دیدگاه سیستمی به مسائل نگاه کنید، می‌توانید با حذف رویه‌هایی که ضروری نیستند و یافتن راه‌های کارآمدتر برای کاهش مشکلات، در هزینه شرکت خود صرفه‌جویی نمایید.

3- به شما امکان می‌دهد تصویر بزرگتر را ببینید.
اگر مدیر یک کسب‌وکار هستید، نباید تمرکز یکسانی بر حل مشکلات داشته باشد، زیرا مشکلات مختلف تقریباً هرگز به راهبردهای یکسانی برای حل‌شان نیاز ندارند. در عوض، شما باید یک قدم به عقب بردارید، به سیستم به عنوان یک کل نگاه کنید و تا آنجا که می‌توانید سیستم را از زاویه‌های مختلف مورد بررسی قرار دهید. این دیدگاه کل‌نگر شما را قادر می‌سازد تا خلاقیت خود را آزاد کنید و رویکردهای جدید را برای دستیابی به اهداف سازمان‌تان کشف نمایید.

4- به شما نشان می‌دهد که چگونه همه چیز با هم هماهنگ است.
هنگامی که رویکرد تفکر سیستمی را اتخاذ می‌کنید، متوجه می‌شوید که همه چیز به صورت پویا با یکدیگر مرتبط است. برای موفقیت، هر فردی نیاز به حمایت همکاران خود دارد. به همین ترتیب، واحدهای فردی در یک کسب‌وکار اغلب برای موفقیت در منابع، اطلاعات و داده‌ها به یکدیگر وابسته هستند.

5- بازخوردگیری را افزایش می‌دهد.
تمرکز بر بازخوردها جنبه مهمی از روش‌شناسی تفکر سیستمی است. هنگامی که مدیران کسب‌وکار به اطلاعات مهم توجه می‌کنند، می‌توانند راه حل‌هایی برای مشکلات بیابند و پول و زمان کمتری را هدر دهند. هدف اصلی تفکر سیستمی در کسب‌وکار، بیشینه‌سازی کارایی عملیاتی است. زمانی که مدیران یک کسب‌وکار بتوانند بر اساس سیستم‌ها فکر کنند، از رویکرد رایج که صرفاً صدور دستورات و اعمال کنترل بر سیستم است، دور می‌شوند. آن‌ها از اهمیت ترکیب جاه‌طلبی‌های فردی کارکنان با اهداف کلی سازمان آگاه هستند. در نتیجه، از نوعی سبک مدیریتی استفاده می‌کنند که بر شناخت و پاداش دادن به دستاوردهای فردی کارکنان تأکید دارد. همچنین، این سبک مدیریت سعی می‌کند تا کارکنان را در مورد اهداف اصلی شرکت و چگونگی اهمیت هر یک از کمک‌های آن‌ها در رسیدن به آن اهداف آگاه کند.

چگونه از تفکر سیستمی در تیم خود استفاده کنید؟

چند راه وجود دارد که می‌توانید از تفکر سیستمی در تیم خود استفاده نمایید. یکی از راه‌ها این است که بخش‌های مختلف سیستم را شناسایی کنید و سپس از خود سؤالاتی در مورد نحوه عملکرد هر بخش بپرسید. به عنوان مثال، اگر شما یک فروشنده هستید، چنین سؤالاتی از خود بپرسید:

بازار هدف من چگونه رفتار می‌کند؟

مشتریان بالقوه من چه نوع اعتراضاتی را مطرح می‌کنند؟

چگونه می‌توانم با محصولات یا خدمات خود به بهترین وجه به این خریداران برسم؟

بعد از اینکه چند اصول اولیه در مورد سیستم خود یاد گرفتید، می‌توانید با رسم نمودار حلقه علّی (Causal loop diagram) که کل وضعیت شما را نشان می‌دهد، شروع کنید. هیچ راه درست یا غلطی برای انجام این کار وجود ندارد. فقط باید روی داستانی که نمودار شما به تصویر می‌کشد، تمرکز کنید. ابزار دیگری که می توانید از آن استفاده کنید، کهن‌الگو (Archetype) است که برای توضیح الگوهای رفتاری استفاده می‌شود. به عنوان مثال، مدیران می‌توانند از این ابزار برای طبقه‌بندی اعضای تیم خود استفاده کنند. به طور مشابه، مدیران تیم‌های فروش می‌توانند از آن برای درک و توضیح بخش‌های مخاطب هدف خود استفاده نمایند. پس از شروع، می‌توانید در مورد ابزارها و تکنیک‌های تفکر سیستمی بیشتر بیاموزید و آن‌ها را با نیازهای تیم خود تطبیق دهید.

نتیجه
در دنیای پرشتاب امروزی، تفکر سیستمی ابزاری حیاتی است که مدیران می‌توانند از آن استفاده کنند تا کسب‌وکار خود را به خوبی اداره نمایند. با درک نحوه عملکرد و تعامل سیستم‌ها، مدیران می‌توانند مشکلات را زود تشخیص دهند و گام‌های مناسب را برای رفع آن‌ها بردارند. تفکر سیستمی فرآیند پیچیده‌ای نیست، اما نیازمند تلاش از سوی مدیر برای درک مفاهیم و به کارگیری آن‌ها در محیط کار است.

شما مجوز ارسال دیدگاه را ندارید

آخرین نظرات کاربران